سهشنبه، 26 بهمن ماه جمعخوانیِ داستان «بالشی پر از خواب» نوشتهی «مریم نادری هشی»، تصویرگر «افسانه صانعی» از مجلهی همشهری بچهها (بهمن ماه، شمارهی 134) انجام شد.
گزیدهای از این داستان:
پسرش شروع کرد و یکراست رفت سراغ بالش خواب او. مادر گفت: امسال میخوام بالشت رو بشکافم و کرک و پشم توی بالش رو هم بشورم. خیلی سفت و غیرقابل استفاده شده. پسرک هم که از خدا میخواست تا روی بالش نرم و گرم سر بگذارد با خوشحالی قبول کرد.
مادر یک پارچهی بزرگ وسط حیاط پهن کرد و بالش را شکافت. داشت کرکهای بالش را درمیآورد که داد زد و بالش را پرتاب کرد. پسرک از صدای مادرش ترسید. جلو رفت ببیند حشرهای، چیزی توی بالش هست یا نه؟ اما با تعجب دید که یک قطار خواب رنگی دارد از بالش بیرون میآید. یک قطار با چند واگن رنگی قشنگ.
به بالش گفت: «چه خبر شده؟ توی شکمت چی بود که اینقدر مادرم رو ترسوندی؟»
بالش بیچاره که انگار تازه نفساش باز شده بود نفس عمیقی کشید و گفت: «راحت شدم. چند ماهه دارم از دست این قطار خواب دیوونه میشم. مدام سوت میکشه، سر و صدا میکنه و کلی جای منو تنگ کرده. خوب شد مامانت به دادم رسید، داشتم خفه میشدم.» ...
همچنین داستان «نه تا» از مجلهی سنجاقک به صورت گروهی خوانده شد. در پایان به شرکت کنندگان در برنامهی جمع خوانی کارت امتیاز تعلق گرفت.
بخش کودک و نوجوان ......
ما را در سایت بخش کودک و نوجوان ... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 7aminilibka بازدید : 299 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1395 ساعت: 14:43