نقد و بررسی کتاب جادوگر بیکار و نشست کتابخوان

ساخت وبلاگ

پنجشنبه، 27 مهرماه، کتاب «جادوگر بیکار: قصه‌هایی با سه پایان» در نشست کانون ادبی نیم‌وجبی‌ها و با حضور منتقد و مربیِ کانون ادبی، رقیه ندیری نقد و بررسی شد.

همچنین در نشست کتابخوان، 3 نفر از اعضا، به معرفی کتاب‌های خوانده‌ شده‌ی خود پرداختند که عبارتند از:

1-   فاطمه نجفی با معرفی کتابِ «خوشبختانه شیر»، نوشته‌ی «نیل گیمن»، مترجم «پرناز نیری»، انتشارات افق، کتابهای فندق، 1393.

2-   سحر فراهانی با معرفی کتابِ «بابابزرگِ سیبیل موکتی»، نوشته‌ی «علی اصغر سیدآبادی»، انتشارات افق، کتابهای فندق، 1392.

3-   معصومه شوندی با معرفی کتابِ «کوچولوی ناز»، نوشته‌ی «نانسی ای کرولیک»، مترجم «علی خاکبازان»، انتشارات چکه، 1389.

 

نقد کتاب جادوگر بیکار/ منتقد: رقیه ندیری

«جادوگر بیکار» توسط «جانی روداری» با ترجمه‌ی «مهناز صدری» به نگارش در آمده و انتشارات «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» آن را منتشر کرده است.

نویسنده‌ی این کتاب، معلم بوده و داستان‌های خود را برای بچه‌های کلاسِ خود می‌خوانده است چون بچه‌ها مخاطب اصلی داستان‌هایش بودند. بچه‌ها نظرات و ایرادات داستان را به نویسنده می‌گفتند و نویسنده بر اساس این صحبت‌ها، داستان‌های خود را می‌نوشته است.

 

از آنجایی که نویسنده، بسیار خلاق بوده، تصمیم می‌گیرد بر خلاف همه ی داستان‌ها که یک پایان دارند، از بچه‌ها بخواهد که پایان داستان را بسازند. بنابراین داستان را تا نیمه رها می‌کرده و از بچه‌ها می‌خواسته ادامه‌ی داستان را بنویسند و بچه‌ها پایان‌های مختلف می‌نوشتند.

عنوان اصلی کتاب، داستان با سه پایان است و  14 داستان دارد ولی مترجم کتاب، «مهناز صدری» با توجه به اینکه برخی از این داستان‌ها با فرهنگ ایرانی تضاد داشتند و ممکن بوده برای بچه‌های ایران مناسب نباشند، تصمیم می‌گیرد که از بین این 14 داستان، 7 داستان را انتخاب کند. و از آنجایی که 7 داستان را ترجمه‌ می‌کند اسم یکی از داستان‌های کتاب به اسمِ «جادوگر بیکار» را روی عنوان کتاب می‌گذارد و می‌توانیم ادعا کنیم که اسم بسیار زیبایی هم است زیرا جادوگرها عملا هیچگاه بیکار نمی‌شوند و همیشه کار دارند. و همین اسمِ جادوگر بیکار، خواننده را مشتاق می‌کند که کتاب را بخواند تا بفهمد که کتاب درباره‌ی چیست.

 

ما اکثرا در کتاب‌هایی که می‌خوانیم دنبال این هستیم که نویسنده، حقیقت را به ما بگوید، به عبارتی باورپذیر باشد. به عنوان مثال، موفقیتِ نویسنده‌ی کتابِ «زیبا صدایم کن»، نوشته‌ی «فرهاد حسن‌زاده» این است که داستانش را همه باور می‌کنند.

باورپذیری یکی از عناصر داستان است.  برای تعریف داستان می‌گوئیم «داستان یک دروغ بزرگ است»، مثلا کلِ کتابِ «زیبا صدایم کن» یک دروغ بزرگ است. نویسنده به ما گفته که زیبا دختری است که پدرش در آسایشگاه روانی است و به خاطر مسائلی که برای پدرش پیش آمده، مجبور است چند وقتی در آسایشگاه باشد، مادرش هم از آنها جدا شده و این دختر در پرورشگاه زندگی می‌کند. این دختر قرار است به وسیله‌ی طناب و یکسری کارهایی که انجام می‌دهد، پدرش را از آسایشگاه فراری دهد. در این داستان، اگر برای مخاطب، نحوه‌ی فرار از آسایشگاه گنگ و نامفهوم باشد، باورپذیر نخواهد بود.

کلیت داستان یک دروغ بزرگ است و جزئی‌ترین گفته‌هایی که نویسنده می‌گوید، حقیقت‌های آن داستان است.

 در بحث فانتزی قضیه تغییر می‌کند. فانتزی مانند سرزمین جادوها می‌ماند، چون سرزمین فانتزی‌ها هم جزئی از سرزمین جادوهاست. اینجا اتفاق‌های مختلفی می‌افتد. ما در فانتزی انتظار نداریم اتفاق‌های معمولی بیفتد. در این داستان‌ها، حقیقت‌های کوچک، دستکاری می‌شود. مثل کتابِ «کنسرو غول» نوشته‌ی «مهدی رجبی» یک داستان فانتزی است. چون یک غول زرد داریم. این غول یکسری کارها را می‌تواند انجام دهد و یکسری کارها را نمی‌تواند انجام دهد. این غول بسیار هم لجباز است و برایِ پسرِ داستان هم اتفاق‌هایی می‌افتد چون غول از یک کنسرو بیرون می‌آید. اینها دیگر حقیقت‌های کوچکِ داستان فانتزی نیستند، اینها هم به جای خودشان، یک دروغ‌اند، ولی اینجا هم قواعد خاص خودش را داریم، نویسنده باید برای ما آن دنیا را بسازد، مثلا وقتی ما می‌خواهیم برای برادر یا خواهر کوچکتر خود قصه را بگوییم، باید طوری تعریف کنیم که باور کند. در فانتزی هم همینطور است. فانتزی را باید طوری بنویسیم که با اینکه مخاطب می‌داند که دروغ است ولی همان دروغ را بتواند باور کند، بسیاری از داستان‌هایی که در کتابِ‌ جادوگر بیکار گفته شده، داستانهای فانتزی‌اند از جمله داستانهای «چرا تینو کوچک می‌شود»، «خانه‌ای در بیابان»، «دایره‌ای روی نقشه‌ی شهر»، «جادوگر بیکار» و «بوراتینوی حقه‌باز».

«علی کاوی» از اعضای نوجوان کتابخانه، خلاصه‌ای از داستان «بوراتینوی حقه‌باز» را بازگو کرد.

در این داستان، نویسنده از داستان «پینوکیو» برای نوشتنِ داستانِ خود استفاده کرده است. با این باور که همه ی بچه‌ها در همه‌ی دنیا، کارتون پینوکیو را دیده‌اند و با پینوکیو آشنا هستند. نویسنده با استفاده از داستانِ پینوکیو، داستانِ خودش را نوشته است.

به نظر شما کدامیک از این پایان‌ها قشنگتر بود؟

1-  فاطمه حیدرلو: پایان دوم را دوست داشتم چون سرانجام ثروتش را از دست می‌دهد.

2-  نرگس بیرامی: ‌پایان اول را دوست داشتم چون با اینکه دروغ می‌گفته ولی به مردم هم کمک می‌کرده است.

3-  محمدمهدی قنجی: پایان دوم را دوست داشتم چون ما را شگفت‌زده می‌کند.

4-  علی کاوی: پایان دوم را دوست داشتم. چون منطقی‌تر بود. کارمندش دسیسه می‌کند و بوراتینو ثروتش را از دست می‌دهد.

5-  امیرحسین افشاری: هیچکدام از پایان‌ها را دوست نداشتم. زیرا باید بوراتینو به کارمندش حقوق پرداخت می‌کرد. در کل، کارِ بوراتینو بد بوده است.

 

این کتاب جنبه‌ی روانشناسی دارد، هرکس به فراخور ذهنیت و شخصیتش، یکی از پایان‌ها را  می‌سازد. به عنوان مثال آقای کاوی، معتقد بود که پایان‌های دیگر منطقی نیست. باورپذیر نیست که شخصیتِ داستان، مهربان شود.

دخترها به خاطر شخصیت حساس و مهربانشان، کمک کردن را دوست داشتند.

با این کتاب، از بچه‌ها، تستهای روانشناسی می‌گیرند. معلم‌ها، بچه‌هایشان را آزمایش می‌کنند. اینکه بچه‌هایشان، منطقی، مهربان، بدبین، خوش بین و ... هستند.

امیرحسین افشاری، از اعضای کتابخانه، خلاصه‌ی داستان‌ی «یک نفر دارد گریه می‌کند» را تعریف کرد.

پایان اول این داستان را رقیه ندیری خواند.

پایان دوم را علی کاوی خواند.

پایان سوم را نرگس بیرامی خواند.

پایانِ انتخابی نویسنده را فاطمه حیدرلو خواند.

ما در ادبیات عرفانی و مذهبی‌مان هم چنین آدم‌هایی را داریم. آدمهایی که کارهای خوب می‌کنند و همیشه مواظب رفتارشان هستند. به دیگران کمک می‌کنند و انسان‌های راستگو و خیرخواهی هستند، در آخر به مقامهای عرفانی می‌رسند و به آنها عارف می‌گوییم. همه ی پیامبران و امامان هم این مقام را دارند.

این آدم در این داستان، آدم مهربانی بوده، و می‌توانسته در یک چشم به هم زدن، از شهر خودش به آرژانتین برود. ولی در پایانِ دوم می‌بینیم که نمی‌تواند از داخل زندان، صدای گریه را بشنود و بیرون برود. بنابراین این پایان، باورپذیر نیست. چون کسی که در خانه‌ی خودش می تواند صداها را بشنود در زندان هم می‌تواند بشنود. کسی که از خانه‌ی خودش خیلی زود به آرژانتین می‌رسد از زندان هم می‌تواند برسد و به آن خانواده‌ها کمک کند. پس ما پایان دوم‌ را با این شرایط نمی‌توانیم بپذیریم.

در پایانِ سوم، نویسنده می‌گوید هر چند که خیلی دوره که در این دنیا به جایی برسیم که در هیچ کجای دنیا بچه‌ای گریه نکند و خیلی دور است که همه ی آدمها در راحتی زندگی کنند، ولی سرانجام، در آخرِ دنیا این اتفاق می‌افتد و من به امید آن روز، پایان سوم را می‌پسندم.

محمدمهدی قنجی از اعضای کتابخانه، خلاصه‌ی داستانِ «چرا تینو کوچک می‌شود» را تعریف کرد.

پایان اول را رقیه ندیری خواند.

پایان دوم را سحر فراهانی خواند.

پایان سوم را رقیه حیدرلو خواند.

پایان انتخابی نویسنده را فاطمه نجفی خواند.

از نکات جالبِ این کتاب این است که  نویسنده در داستان‌هایش،  مقید بر اصول مذهبی و فرهنگی و اخلاقی است.

در قصه‌های فانتزی هم منطق وجود دارد. اتفاقا قصه‌های فانتزی به روانشناسی نزدیکترند. به خاطر اینکه در پشتِ این قصه‌ها یک منطق قوی وجود دارد. به همین دلیل کتابهای فانتزی، طرفداران زیادی دارند.

پس از پایانِ نقدِ کتابِ «جادوگر بیکار» «محمدمهدی قنجی» از اعضای کانون، داستان خود را با موضوع تخیلی خواند. این داستان بسیار مورد توجه مربیِ کانون و اعضا قرار گرفت و در مورد این داستان بحث و گفتگو شد. نکات مثبت داستان مورد ارزیابی قرار گرفت. بر طبق نظرِ مربیِ کانون، در این داستان، توهم شکل می‌گیرد و برای هر شخصیت، یک دیالوگ داریم.


موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها:
نقد کتاب , جادوگر بیکار بخش کودک و نوجوان ......
ما را در سایت بخش کودک و نوجوان ... دنبال می کنید

برچسب : کتابخوان, نویسنده : 7aminilibka بازدید : 240 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 12:24